English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3832 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
meter rule U مقررات مربوط به ساختن قایقهای بادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
last chance rule U مقررات مربوط به اجتناب ازتصادم با قایقهای دیگر
yaghtman's anchor U لنگر قایقهای بادی کوچک
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
systems U مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system U مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
waiting position U ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
filiate U مربوط ساختن
affiliated U مربوط ساختن
affiliate U مربوط ساختن
affiliates U مربوط ساختن
affiliating U مربوط ساختن
associates U مربوط ساختن دانشبهری
associated U مربوط ساختن دانشبهری
associating U مربوط ساختن دانشبهری
associate U مربوط ساختن دانشبهری
air bedding U لایههای لاستیکی بادی بالشتکهای بادی
quadruple scylls U مسابقه قایقهای 4 نفره
pairs U مسابقه قایقهای 2نفره
parachute spinnaker U بادبان سه گوش قایقهای تفریحی
yaght racing U مسابقه قایقهای بادباندار یاموتوردار
boat flotilla U ناو گروه قایقهای هجومی
fleets U گروه قایقهای شرکت کننده درمسابقه
fleet U گروه قایقهای شرکت کننده درمسابقه
boat rendezvous area U منطقه الحاق قایقهای ناو گروه
holing U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
marina U لنگرگاه یاحوضچه مخصوص توقف قایقهای تفریحی
holed U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holes U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
marinas U لنگرگاه یاحوضچه مخصوص توقف قایقهای تفریحی
hole U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
break bulk point U نقطه تقسیم اماد کشتی به داخل قایقهای کوچکتر
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
boat lanes U خط سریال هجوم قایقها درعملیات اب خاکی ستون قایقهای هجوم کننده
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
measure U مقررات
disposition U مقررات
arrangements U مقررات
requirement U مقررات
regulations U مقررات
regulation U مقررات
precept U مقررات
precepts U مقررات
provisions U مقررات
arrangement U مقررات
by law U طبق مقررات
ordinances U مقررات محلی
control measures U مقررات کنترلی
trancscendent U ماورای مقررات
The regulations in force . U مقررات جاری
by rule U طبق مقررات
ordinance U مقررات محلی
disciplinary regulation U مقررات انضباطی
infraction U نقض مقررات
operating instruction U مقررات کار
army regulation U مقررات ارتشی
laws of the game U مقررات مسابقه
military doctorine U مقررات نظامی
mounting instruction U مقررات نصب
holding U نقض مقررات
instruction for assembly U مقررات نصب
standard specification U مقررات استاندارد
government regulation U مقررات دولتی
red tape U مقررات دست و پاگیر
tariff regulations U مقررات تعرفه بندی
institutes U اصل قانونی مقررات
officialism U رسمیت مقررات اداری
illegally U برخلاف قانون و مقررات
instituted U اصل قانونی مقررات
institute U اصل قانونی مقررات
manual U مقررات کتاب راهنما
lodge-books U کتاب مقررات معماری
instituting U اصل قانونی مقررات
assembly instrudactions U مقررات یا دستورات نصب
conditions U مقررات و شرایط اسبدوانی
illicit U نا مشروع مخالف مقررات
ruled based deduction U استنباط بر مبنای مقررات
sanctioned laws U قوانین یا مقررات مصوبه
To be observant of the regulations . U ملاحظه مقررات را کردن
flatuous U بادی
blowy U بادی
pneumatic U بادی
body shirt U بادی
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
formally U مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
european community competition rules U مقررات رقابت در جامعه اروپا
inland rules U مقررات حرکت در ابهای داخلی
discipline and adjustment board U هیئت تدوین مقررات انضباطی
airguns U سلاح بادی
blow gun U تفنگ بادی
pneumatic hammer U چکش بادی
sailboat U قایق بادی
marine sand U ماسه بادی
quicksand U ماسه بادی
air brake U ترمز بادی
pneumatic riveting U پرچکاری بادی
air pump U تلمبهء بادی
windmill U اسیاب بادی
blow pipe U تفنگ بادی
blowgun U تفنگ بادی
blowtube U تفنگ بادی
air bed U تشک بادی
air blast transformer U مبدل بادی
windmills U اسیاب بادی
pneumatic fender U دفرای بادی
sailboats U قایق بادی
pneumatic U لاستیک بادی
air hammer U چکش بادی
air operated horn U شیپور بادی
airguns U تفنگ بادی
airgun U سلاح بادی
pneumatic tire U لاستیک بادی
running sand U ماسه بادی
wind generator U مولد بادی
aeromotor U موتور بادی
air gun U تفنگ بادی
lantern U چراغ بادی
dune sand U ماسه بادی
wind erosion U فرسایش بادی
hurricane lamps U چراغ بادی
wind current U جریان بادی
at first blush U در بادی امر
pneumatic press U پرس بادی
lanterns U چراغ بادی
airgun U تفنگ بادی
air rifles U تفنگ بادی
air rifle U تفنگ بادی
wind corrosion U ساییدگی بادی
hurricane lamp U چراغ بادی
fly ash U خاکستر بادی
pop gun U تفنگ بادی
pneumatic tools U اسبابهای بادی
air brakes U ترمز بادی
in duly substantiated cases U در موارد طبق مقررات اثبات شده
poaches U برخلاف مقررات شکار صید کردن
poached U برخلاف مقررات شکار صید کردن
where justified U در موارد طبق مقررات اثبات شده
poach U برخلاف مقررات شکار صید کردن
road discipline U مقررات عبور و مرور روی جاده
highway dispatch U مقررات و قوانین عبور ومرور در شاهراهها
regulatory signs U علایم نشان دهنده مقررات جاده ها
where there is a valid reason U در موارد طبق مقررات اثبات شده
regulation U نظامنامه مقررات و نظامات نظام تنظیم
sail U مسافرت با قایق بادی
self moved U دارای حرکت بادی
sail U شراع کشتی بادی
vane of windmill U پره اسیاب بادی
sail arm U پره اسیاب بادی
euphonium U یکجورالت موسیقی بادی
riveting hammer U چکش بادی پرچ
popgun U تفنگ بادی بچگانه
wind instrument U الات موسیقی بادی
fresh breeze U بادی که ساعتی 23 کیلومتربوزد
wind instruments U الات موسیقی بادی
auxiliary sailing vessel U کشتی بادی موتوردار
eolation U سنگ فرسایی بادی
sailings U شراع کشتی بادی
air operated press U پرس بادی پنوماتیکی
air operated pendulum type screen wiper U بادامک پاندولی بادی
sailings U مسافرت با قایق بادی
schooners U نوعی قایق بادی
reed U الت موسیقی بادی
schooner U نوعی قایق بادی
sailing U قایقرانی با قایق بادی
square rigger U نوعی کشتی بادی
sailed U مسافرت با قایق بادی
chipping hammer U چکش بادی اهنبر
sailed U شراع کشتی بادی
chipping hammer U چکش بادی اهن بر
expedite rule U مقررات سرعت بخشیدن به بازی پینگ پنگ
prodify U تغییر دادن در تولیداتومبیلهای مسابقه طبق مقررات
inspector U داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
There is an outcry against these regulations. U همه از این مقررات فریادشان بلند است
curfews U مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
deviation U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
The regulations are stI'll in force ( effect ) . U این مقررات هنوز بقوت خود با قی است
inspectors U داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
deviations U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
curfew U مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
unmilitary U بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
quartering U بادی که با زاویه کج بطرفی می وزد
ophicleide U یکجور ساز بادی برنجین
primafacie U در بادی امر قابل قبول
peabody picture vocabulary test U ازمون واژگان مصور پی بادی
an off shore wind U بادی که از سوی دریا بوزد
windmills U هر چیزی شبیه اسیاب بادی
windmill U هر چیزی شبیه اسیاب بادی
Recent search history Forum search
1This clause summarizes general aspects on AT commands and issues related to them. For further information, refer to ITU-T Recommendation V.25ter
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
2تعریف فونتیک چیست؟
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
1life cycle ceremonies
1It's not business to you
1afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
2شما اهل کجا هستید
1offshoring
1 burn the boats story of hernando Cortes
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com